امروز رفتم و یکی از آثار تاریخی که مال خودمونه اما ا ن گ ل ی س لطف فرموده و اونو برای ۳ ماه به جایی که تعلق داره قرض داده رو دیدم!(منشور کوروشو میگم دیگه) واقعا دردناکه!
من و مامانم دیشب تصمیم گرفتیم که صبح امروز بریم موزه، از اونجایی که موزه جز آخرین گزینه لیست تفریحات ایرانیها محسوب میشه و برای بعضیها هم اصلا تو لیست نیست با خودمون فکر کردیم خیلیم نیاز نیست عجله کنیم و بخوایم زود راه بیفتیم. حدود ساعت ۱ بود که رسیدیم نزدیک موزه و با کمال تعجب به یه شلوغی برخوردیم که انگار وارد مرکز خرید شدیم جالبیشم اینجا بود که نصف جمعیت تو گروه سنی الف خلاصه میشد(یعنی بچه ها). ما رفتیم داخل ببینیم چه خبره و چرا جدیدا موزه شده محل بازی بچه ها و حدس بزنین چه خبر بود؟ رنگین کمانیها برنامه زنده داشتن
... البته همه جمعیت مال برنامه نبودا، کسایی هم بودن که مثل ما بی خبر از برنامه اومده باشن این منشوری که مظلوم و غریب اونجا نشسته و چشم انتظار مالکای حقیقیشه رو ببینن اما انقدر کم بودن که فکر کنم تن کوروش بیچاره تو قبرش از این فاجعه به لرزه افتاده باشه!!!
سلام دوست عزیز و هم اسمم
ممنون که بهم سر زدی و خوشحالم کردی بازم بیا راستی من لینکت کردم
باشه عزیزم، منم لینکت میکنم خانومی
سلام ساناز جون.خوبی عزیزم.
به به! من عاشق این جور وبلاگهام.
الان میشینم همه ی مطالبتو می خونم.
سلام / ممنون که سر زدی / و اما در مورد منشور کوروش باید بگم انگلیسی ها می دونستن که ما ایرانیا ها به دارایی هامون انقدر اهمیت نمی دیم که ورش داشتن بردنش
موفق باشی
بمیرم برا این کوروش!!
آره واقعا
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
سلام ممنون که سرزدی
وقتی به خود کوروش اهمیت نمیدن به منشورش اهمیت میدن؟!کلا میدونم مثلا نوه من چیزی از این چیزا به گوشش خواهد خورد یا نه؟!